ویدئو/ امین حیایی: گلزار را بخاطر تیپش بازی دادند!

امین حیایی در مصاحبه ای با فریدون جیرانی از ماجرای بازیگر شدن گلزار می گوید که به دلیل تیپ و ظاهرش بوده است.

ویدئو/ امین حیایی: گلزار را بخاطر تیپش بازی دادند!
کد خبر : ۴۵۲۱۹
0
مدت مطالعه :
لینک کوتاه کپی شد

وقت صبح - در ویدئوی زیر صحبت های فریدون جیرانی و امین حیایی را در مورد بازیگر شدن محمد رضا گلزار می بینید که بسیار جالب و متفاوت است و البته خنده دارد!

همکاری گلزار و حیایی به فیلم ماندگار کما بر می گردد. کُما فیلمی در ژانر کمدی و درام محصول سال ۱۳۸۲ به کارگردانی آرش معیریان، نویسندگی پیمان معادی و تهیه‌کنندگی عبدالله علیخانی و محمدحسین فرح‌بخش است.

کما پرفروش‌ترین فیلم سینمای ایران در سال ۱۳۸۳ بود.

داستان فیلم

امیر مرادیان (محمدرضا گلزار) تنها پسر یک خانواده ثروتمند در روابط اجتماعی و خانوادگی با مشکل روبروست.

او از زندگی در ایران خسته شده و از سویی نیز مادرش مقدمات تحصیل او را در آمریکا فراهم کرده و سعی دارد همراه با نامزدش سارا (حدیث فولادوند) ایران را ترک کند.

او از یک سو با مخالت پدرش (آتیلا پسیانی) روبروست و از طرفی هم در روزهای آخر بر اثر یک اتفاق، با پیرمردی تصادف می‌کند که پیرمرد به کما می‌رود،امیر در بیمارستان با پسر پیرمرد (امین حیایی) درگیر می شود.

پدر امیر خود را به بیمارستان می رساند تا رضایت بگیرد ولی حسن پول هایش را دور می اندازد و روی ماشینش هم خط می کشد.

امیر به خانه حسن می رود و از حسن می خواهد ببخشدش چون او تمام تلاش خود را کرده و او را به بیمارستان برده است.

کمک برای رسیدن به مهناز افشار

امیر و حسن کم کم با هم رفیق می شوند تا اینکه حسن از امیر می خواهد تا به نزدیک شدن او به دختری (مهناز افشار) کمکش کند و امیر هم می پذیرد،آن ها با هم قرار می گذارند و به گفت و گو می پردازند.

پدر امیر می رسد و دختر قضیه را می فهمد،از بیمارستان زنگ می زنند که پدر حسن حالش بد شده و در نهایت فوت می شود،حسن باید سریعاً عمل شود،وگرنه عواقب بدی خواهد داشت.

آن ها نیاز به پول دارند ولی کسی را ندارند که به آن ها کمک کند تا اینکه امیر تصمیم می گیرد که پول بلیت سفر را به بیمارستان بدهند. عمل حسن با موفقیت انجام می شود.

امیر در نامه ای که حسن برایش نوشته می فهمد او یک بلیط سفر و یک ساعت مچی برایش گرفته است، او به فرودگاه می رود و متوجه می شود ممنوع الخروج است.

پیش رئیس فرودگاه می رود و می فهمد پدرش خواسته تا از رفتن او جلوگیری کنند و از او می خواهد که یک نامه از طرف حسن برایش بیاورند که رضایت داده باشد و او نامه حسن را می دهد و بعدش از ایران می رود.

کد خبر : ۴۵۲۱۹
0
۰
ارسال نظر