نگاهی به فیلم TENET کریستوفر نولان

TENET به عنوان یک فیلم اکشن، مانند یک جت جامبو غوغا میکند. در این میان سنگینی ابزارآلاتِ بزرگ، آن چیزی است که بیشتر به شما ضربه هیجانی میزند.
پس از ماهها تأخیر، تغییر و عدم اطمینان، سرانجام زمان آن فرا رسید که فیلم Tenet ساخته کریستوفر نولان در سراسر جهان دیده شود. از زمان بسته شدن اجباری سینماها به علت همهگیری ویروس کرونا در جهان، Tenet به عنوان اولین انتشار بزرگ استودیویی برای “نجات سینماها” انتخاب شد. اما سوال مهم این است؛ آیا این تریلر جاسوسی اکشن ارزش این میزان هیاهو را دارد یا نه؟
بازتولید متفاوت فیلمهای جیمز باند با یک ایده زمینهای دیوانه پیرامون فیزیک دانشگاهی، یازدهمین اثر نولان را به خطرناکترین و ریسکیترین کار او تاکنون تبدیل کرده است. تنت تا لبه لیوانش پُر است از استعارههای سینمای نولان. به نظر این فیلمساز بریتانیایی با تنت فیلمی را ارائه داده که ترکیبی از فضای جاسوسی جیمز باند، تلقین (Inception) و ذوب شدن ذِهن به سبک Memento است.
اگر بخواهم تنت نولان را در یک جمله کوتاه تفسیر کنم، باید بگویم: فیلم از نظر بصری استانداردهای گاهی چشمنواز سینمای نولان را دنبال میکند، و حتی ممکن است در مواردی از آنها پیشی بگیرد. اما تراکم داستانی آن به گونهای است که باید به توصیه یکی از شخصیتهای فیلم، سعی نکنید آن را درک کنید، بلکه باید آن را تنها احساس کنید.
تنت یک دستاورد سینمایی فکانداز، جاهطلبانه و جسورانه است که نقاط قوت کریستوفر نولان را در خود جای داده، اما فراموش نکنیم یک چنین اثر خاصی برای عالی خطاب شدن توسط بیننده عام بسیار پیچیده است. تنت نشان میدهد که هیچکس بهتر از کریستوفر نولان نمیتواند سینمای هوشمند، مهیج و بدیع را با سینمای بلاکباستری ترکیب کند، اما توجه به این نکته نیز مهم است که همیشه چنین ترکیبی نتیجه دلخواه را نمیدهد.
در بستر فُرم تنت یک فیلم ژانری سرحال است که با نمادهایی شبیه به جیمز باند گِره به سینمای علمی تخیلی خورده، در واقع فیلم از منظر فضاسازی بسیار شبیه به “Inception” است (یک فیلم سرقتی با چرخش علمی تخیلی) و با همان توضیحات مداوم علمی درون آن اثر.
تصور اصلی در اینجا این است که یک ماده معدنی نادر میتواند آنتروپی اشیا را معکوس کند. از نظر سینمایی این سوژه در حکم مکگافین فیلم عمل میکند و البته فهم آن برای بیننده عام نیز بسیار پیچیده است.
نگاهی به فیلم دوئت؛ ساخته نوید دانش
نگاهی به فيلم هرگز، بهندرت، گاهی و هميشه
سوژه گیجکننده
حالا همین سوژه گیجکننده تبدیل به علتی میشود که میتواند باعث بروز جنگ جهانی سوم شود. اما سازمانی جاسوسی به نام تنت با پروتاگونیستهایش به دنبال حل این معما است.
به عنوان یک فیلم اکشن، “تنت” مانند یک جت جامبو غوغا میکند. در این میان سنگینی ابزارآلاتِ بزرگ، آن چیزی است که بیشتر به شما ضربه هیجانی میزند. کامیونها و کشتیها، توربینهای غول پیکر و هلیکوپتر، تودههای بتونی و بوئینگ 747 همه در التهابات این اثر ذوب شدهاند.
در نتیجه تنت یک فیلم به معنای واقعی کلمه سنگین است. هدایت عالی لحظات اکشن و مبارزات تنبهتن در تنت یک اتفاق نیکوست. همچنین به نحوه فیلمبرداری صحنههای اکشن نیز هیچ شکایت و ایرادی وارد نیست.
از زمان مشاهده راهرو چرخشی هتل در Inception، نولان و تیم بدلکاری او جسارت بیشتری پیدا کردهاند. بنابراین تنت پُر شده از صحنههای اکشن آدرنالینساز به سبک همان راهرو چرخشی. تنت یک بلاکباستر تمامعیار است که متکی به بدلکاریهای واقعی و تعقیب و گریزهای کُشنده است. همچنین از نظر بصری تنت بسیار حیرتانگیز است، فیلمبرداری با وضوح 70 میلیمتری توسط Hoyte van Hoytema یک لذت کامل برای دیدن است.
مانند سایر فیلمهای نولان، ترکیب صدا گاهی عالی و لحظهای پرخاشگرانه است، تا حدی که در صحنههای اکشن بیننده به جای تمرکز برتصویر، محو شنیدن صداسازیها میشود. البته چنین نکتهای همیشه چیز خوبی هم نیست.
خیلی از طرفداران سینمای نولان از همکاری نکردن هانس زیمر با او در تنت، نگران بودند. اما باید بگویم موسیقی متن لودویگ گورانسون برای تنت، به شکل ویژهای مطابق با استانداردهای هانس زیمر است. در واقع این یک موسیقی کلاسیک نولانی، برای مفهومی ترین اثر نولان است.
هرگونه بحث طولانی درباره طرح فیلم باید تا زمانی که افراد بیشتری آن را ندیدهاند، متوقف شود، اما فیلم مطمئناً از لحاظ بصری حماسی است.
یک مکعب روبیک
اما مشکل فیلم تنت نیز در این جمله خلاصه میشود؛ تنت در حکم یک مکعب روبیک است که با حل شدن، چیزی بیش از پیچیدگی طراحی خاص خود نشان نمیدهد. نولان با این فیلم راه خود را در پیچ و خم تصورات پیچیده و ایدههای عجیبش گُم کرده است.
با گذشت سالها، کریستوفر نولان به طور فزایندهای به عنوان فیلمسازی شناخته شده که بین “یکی برای خودش” (The Prestige ، Inception ، Interstellar) و “یکی برای استودیوها” (بیخوابی، سهگانه شوالیه تاریکی، دانکرک) به صورت متناوب در حرکت بوده است. حالا به قول نولان تنت شخصیترین کار او تاکنون است. اما این جمله لزوماً تنت را منجر به بهترین فیلم او نکرده است.
مشکل فیلم نولان سرچشمه از پیچیدگی عجیب فیلمنامه آن میگیرد. وقتی شخصیتهای خود فیلم نمیتوانند کاملاً درک کنند چه چیزی در تنت در حال اتفاق افتادن است، از یک بیننده معمولی چه انتظاری میرود؟! داستان پُر پیچ و خمِ Tenet باعث میشود Inception در مقایسه با آن یک تریلر اکشن ساده به نظر برسد.
با تماشای فیلم متوجه میشوید درک بیشتر آنچه در Tenet اتفاق میافتد غیرممکن است. خود من بعد از تماشای فیلم دو روز است که در حال مطالعه قانون دوم ترمودینامیک و مباحث مربوط به پیکان زمانی هستم. (این اتلاف وقت بود) من در یک روز دو بار فیلم را تماشا کردم، به امید این که بازدید دوم به درک من کمک کند.
اما با تمام این اوصاف، مطمئن نیستم که بتوانم اتفاقات تنت را با جزئیات کامل برای شما توضیح دهم. برای مثال شما در درک معنای تنت، هم نیاز به وارونگی زمان دارید و هم ندارید. حتی اگر شما مانند یکی از شخصیتهای داخل فیلم فوق لیسانس فیزیک هم داشته باشید، به احتمال زیاد برای پیروی از طرح تنت بازهم تلاش خواهید کرد.
یکی دیگر از مشکلات فیلم غیرقابل درک بودن دیالوگها است. برای فیلمی پیچیده چون تنت، که در آن هر جمله و کلمه برای درک فریبکاریهای متراکم فیلم مهم است، عدم ارتباط با شخصیتهای فیلم، یک نکته منفی بزرگ در قصه پردازی محسوب میشود. در برههای از یک فیلم دو و نیم ساعته، باید بدانید که در آن چه خبر است. نیاز به شناختن مخاطرات و اهمیت دادن به چگونگی پیش آمدن یا نشدن شرایط مهم است. اما تنت نولان چنین چیزی ندارد و در لحظاتی خسته کننده میشود.
حداقل آثار قبلی نولان چون میان ستارهای و تلقین که به فضای تنت میخوردند و با مولفه زمان بازی میکردند، دارای یک هسته متحرک احساسی بودند. اما تنت به شدت فاقد چنین موضوع بزرگی در دل تعاملات خود است.
برای مثال اولی ماهیت زمان را از طریق یک ادیسه فضایی و داستان پدر و کودکی کاوش میکند که برای بیننده جذاب است، و در دانکرک او از زمان استفاده میکند تا یک تجربه ناخن جویدن کاملاً هیجانی از پروسه نجات بسازد.
آنچه باعث شده نولان به عنوان یک کارگردان محبوب شناخته شود، این است که او به طرز منحصر به فردی دامنه فیلمهای پرفروش و پیچیده را مخلوط کرده، آنهم بدون از دست دادن هسته انسانی داستان هایش. این همان چیزی است که باعث میشود اثری مانند تلقین ارزش تعامل و دیده شدن را داشته باشد. چرا که برای شما مهم است این شخصیتها چه کسی هستند، کجا میروند و غیره.
اما نولان با تنت فیلمی پیچیده با ایدهای جالب ساخته که هیچ فرصتی برای توسعه ارزشمند شخصیت یا داستانی که عمق قابل توجهی داشته باشد ندارد.
قهرمان داستان
جان دیوید واشنگتن به معنای واقعی کلمه “قهرمان داستان” نامیده میشود (اسمی که هرگز به آن ارجاع نمیشود)، او قهرمانی سنتی است، زیرا به راحتی مایل است جان خود را فدای دیگران کند. اما این همه چیزی است که نقش او ارائه میدهد. در واقع تمام وقت این قهرمان صرف نجات جهان میشود و بیننده با او به عنوان یک انسان هویتدار ارتباط برقرار نمی کند.
رابرت پتینسون نیز یک شخصیت فرعی لذتبخش است، اما او نیز دارای یک هویت و شناسه شخصیتی درست نیست. هیچ چیز دیگری به غیر از مأموریت و رفت و برگشت خوبی که به یک دوستی محکم تبدیل میشود، برای این دو شخصیت وجود ندارد. شاید عمیقترین شخصیت تنت الیزابت دبیکی و قوس شخصیتی پیرامون او باشد. اما به معنی واقعی کلمه بازیها خوب است اما شخصیتها نه.
شاید صحنههای اکشن تنت از نظر هیجان و خلاقیت بینظیر باشد، واشنگتن، پتینسون و دبیکی همگی درخشان باشند و داستان آن چنان پیچیده و چالش برانگیز باشد که سالها در مورد آن بحث شود، اما هویت و احترام یک اثر برای بیننده مهمترین دارایی یک فیلم است. چیزی که تنت نولان خیلی آن را ندارد.
هیچ واقعیتی در مورد اینکه جناحهایی که در فیلم مشاهده میکنیم چه کسانی هستند یا اینکه چرا آنها به هر چیزی اهمیت میدهند، در تنت وجود ندارد. در واقع نولان با تنت به ما میگوید: “درِ مغز خود را بِبَند” و تنها به تصاویر تماشا کُن! همینُ بس. تنت بلندپروازانهترین پروژه کریستوفر نولان در سطح مفهومی است، اما او در جایی از مسیر تولید تنت فراموش کرده که برای چه کسی آن را میسازد.
بینندگان نمیتوانند دیالوگ های تنت را به طور کامل درک کنند و احتمالاً در تلاش برای درک طرح پیچیده آن نیز همین مشکل را دارند. اما این آزمونِ ریاضی فیزیک دشوار، یک اکشن مسحورکننده است که میتواند بیننده تنت را امیدوار کند. در مجموع این بینندگان هستند که باید تصمیم بگیرند آیا از معمای داستانی متراکمی که نولان برای گره گشایی برای آنها ایجاد کرده لذت میبرند یا خیر.
منبع: ویجیاتو