تصاویر/ خانه و زندگی مرفه و بیدرد ساره بیات و همسرش
ساره بیات با عکسهایی که از خانه و زندگی خود منتشر میکند، سبک و سطح زندگیاش را به رخ میکشد.
به گزارش وقت صبح ، در این عکسها خانه اعیانی و باغ بزرگ برفپوش که نشان از محل خانه که در شمال تهران است دارد، ماشین بدون سقف و خودروی دیگری با سان روف، همگی از زندگی مرفهانه ساره بیات و همسرش علیرضا افکاری حکایت دارد.
او از عروسان سینمای ایران در سال 1400 محسوب می شود!
تصاویر دیگری هم ببینید.
یادداشت ساره بیات برای فیلم حضرت محمد (ص)
یادداشت ساره بیات برای کتاب «پیامبر رحمت»، کتاب اختصاصی فیلم محمد رسول الله (ص) منتشر میشود.
التهاب در نگاهِ عاشقانِ مشتاق موج میزند. چشمانی پر از ولع بر پرده نقرهای دوخته شدهاند تا عشق را تماشاگر شوند. چه سخت و دشوار است نمایش تمامیِ عشقِ خداوند به بندگانش، به دُردانهاش محمد (ص)، سفیر عشق و ایثار.
انسان در فرآیند زندگی همواره در فراز و فرود جهان آفریده خداوند یکتاست. خداوندی که سزاوار حمد و ثناست، مهربان است و رحیم و هبهاش گسترده بر عالمیان. ق
لوب ما آغشته به عشق لایزال اوست. محمد (ص) خاتم النبین و آخرین فرستاده بر حق اوست و کسی که نور به ارمغان میآورد و به مقام انسان ارج میدهد.
حال، اندیشه پی آن است تا اندکی از جلال و عظمت آن بزرگوار در قاب سینما منقش گردد و تجلی یابد؛ چه اتفاق میمونی، چه درخششی و چه التهابی!
آیا این ملزومات حقیر انسانی با این اندک بضاعت میتواند تا حدی، اندکی و نقطهای از آن همه جلال و شکوه این اَبَرمرد تاریخ زندگی را بر جهانیان بتاباند و قطرهای از دریای عشق را نمایشگر شود؟
اقبال، تهوّر و شجاعت یک کارگردان فرهیخته ایرانی و گروهی عاشق به عنوان دست اندرکاران این سفر مملو از عشق، راهی آفرینش این قاب شده و حلیمه هم پروانهوار به دور این آیت خداوندی سبکبال به گردش درمی آید تا سهمی از این همه عشق را از آن خود کند.
حلیمه، حلیم و صبور، نگاه بر قامت خداگونه فرستاده خدا دارد و در این رهگذر، ناظر بر رشد و شکوفایی باشکوهش است. اما بزرگترین خطری که هر بازیگری را تهدید میکند، مبتلاشدن به روزمرگی و بیتفاوتی ست، یعنی کنارگذاشتن ترس، نه ترس به تفسیر فراگیرش، بلکه ترس به همراه امنیت و احساس در مواجهه با قابی به وسعت سینما، ترس برای لحظه تاریکی سالن و دوخته شدن هزاران چشم بر ما و شنیدن هزاران نجوای قضاوت.
من همیشه سعی کردهام در حد بضاعت اندکم این ترس را همراه داشته باشم و به این وحشت احترام بگذارم، اما امان از ثانیهای که مجید مجیدی به تو بگوید «بیا در لباس حلیمه رسول الله» …
طبیعی ست که جانم مزین به دلهرهای میشود پر از دل آشوبگی و عشق، پر از فریاد در سکوت، پر از هجوم سوالهای محال.